loading...

تماشاگر

خاطرات نود و هشت درصد واقعی یک کرم کتاب تمام وقت

بازدید : 352
سه شنبه 12 اسفند 1398 زمان : 12:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تماشاگر

دیشب بابا زنگ زده بود به عمو. اوضاع قم خیلی خرابه. چهار تا بیمارستان مخصوص کرونا کامل پر شدن و دارن تو قم بیمارستان صحرایی می‌زنن گویا. کلی به عمو سفارش کرد که تو رو خدا از خونه بیرون نرو و اینا.

بعد زنگ زد به دایی که ببینه حواسش به مامان‌جون و باباجون هست یا نه. بعدش که فهمید خاله‌اینا رفته بودن خونه‌شون، حسابی عصبانی شد و به مامان گفت که به خواهرت زنگ بزن بگو چرا حواسشون نیست که بابات شیمیاییه و مامان و بابات هر دو سنشون رفته بالا و براشون خطرناکه و خلاصه این‌جور چیزا.

بچه‌های قم بچه‌های خیلی خوبی‌ان، تعریف از خود نباشه. امیدوارم خدا به همه کمک کنه و این اوضاع زودتر تموم بشه. خیلی از عزیزان من اونجا زندگی می‌کنن، واقعا تحمل ندارم اگه خدای نکرده اتفاق بدی واسه‌شون بیفته.

+به افتخار بچه‌های قم، اینوبشنوید یه کم هم دلتون شاد شه. سوالی هم بود در خدمتم. =) هنوزم گاهی می‌خونمش و بابا هر بار باهاش ریسه می‌ره.

اینمبخونید، خیلی بامزه‌س.

بعدانوشت: روز بیست‌وپنجم چالش اون بالا به‌روزرسانی شد. یه چالش جدید هم شروع شده. =)

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 391
  • بازدید سال : 712
  • بازدید کلی : 51017
  • کدهای اختصاصی